English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3526 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dan U درجه 1 تا 01 برای مهارت در دفاع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
technique U روش با مهارت برای انجام کاری
techniques U روش با مهارت برای انجام کاری
cats U استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
cat U استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
solocross U مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
proficiency rating U طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
in self defence U برای دفاع
back checker U بازگشته برای دفاع
cheated U موضعگیری برای دفاع
cheats U موضعگیری برای دفاع
cheat U موضعگیری برای دفاع
to stand in the gap U برای دفاع اماده بودن
in defence of somebody [something] U برای دفاع از کسی [چیزی]
on guard U اماده برای دفاع باشید
box defence U تشکیل یک مربع برای دفاع ازدروازه
forces U تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
force U تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
forcing U تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
zone ride U کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
convoy U کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoys U کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
One point for you. U یک درجه امتیاز [ بازی] برای تو.
third base U موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
When compared to other countries around the world, Britain spends little on defence. U در مقایسه با کشورهای دیگر در سراسر جهان بریتانیا کم برای دفاع خرج می کند.
direct reading dial U درجه بندی برای قرائت مستقیم
greats U امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
nurser U شیشه درجه دار برای شیردادن کودک
great go U امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
samisch variation U واریاسیون زمیش در دفاع هندی شاه در دفاع نیمزوهندی شطرنج
windage U درجه تنظیم تیر برای پیشگیری اثر باد
qualification card U کارت مهارت در تیراندازی کارت ثبت میزان مهارت
russian defence U دفاع پتروف نام قدیمی دفاع اسلاو
schleman defence U دفاع شلیمان در روی لوپز دفاع یانیش
little go U نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
humidistat U اسبابی برای تنظیم ونگاهداری درجه رطوبت درحد معینی
grader U ماشینی که برای درجه بندی کردن مواد و محصول بکارمیرودو بانها شیب منظم میدهد
v ring U تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
stair stepping U روشی که در نمایشهای تصویری برای نمایش خط رسم شده در زاویهای به غیر از 54 درجه افقی یاعمودی بکار می رود
beam attack U تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
tryout U ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
shoulder patch U درجه روی بازوی درجه داران
elevation indicator U صفحه مدرج درجه طبلک درجه
nsfnet U یک شبکه گسترده تهیه شده توسط دفتر محاسبات علمی پیشرفته در موسسه ملی علوم برای انجام عملیات غیرنظامی طراحی وزارت دفاع طراحی شد که بخاطردلایل امنیتی در دسترس عمومی نمیباشد
defense system aquisition U سیستم کسب اطلاعات پدافندی کسب اطلاعات برای دفاع
one on one U دفاع یارگری دفاع تک به تک
defense U دفاع وزارت دفاع
sighting bar U ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
third-class U درجه سوم بلیط درجه 3
third class U درجه سوم بلیط درجه 3
superelevation U درجه ارتفاع درجه بلندی
an fitting U رابطهایی برای اتصال لولههای پخدار یا قیفی شکل که دارای زاویه 73 درجه میباشند و فاصلهای بین تمام شدن دندانه ها و شروع قسمت پخدار وجود دارد
self defense U دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود
sighting leaf U ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
skill U مهارت
unskilled U بی مهارت
knack U مهارت
competence U مهارت
light handedness U مهارت
executes U مهارت
execute U مهارت
executing U مهارت
know-how U مهارت
proficiency U مهارت
sophistication U مهارت
executed U مهارت
artifice U مهارت
grooves U مهارت
groove U مهارت
incompetent U بی مهارت
deftness U مهارت
proficiency pay U حق مهارت
gripe U مهارت
facility U مهارت
adeptness U مهارت
dextrously U به مهارت
techniques U مهارت
expertise U مهارت
qualification U مهارت
techniques U فن مهارت
credential U مهارت
skill U مهارت
artifices U مهارت
inexpert U بی مهارت
skill less U بی مهارت
handiness U مهارت
ingenuity U مهارت
masterkiness U مهارت
unskillful U بی مهارت
inapt U بی مهارت
adroitness U مهارت
ham-fisted U بی مهارت
workmanship U مهارت
ham handed U بی مهارت
ham fisted U بی مهارت
maladroit U بی مهارت
skilless U بی مهارت
technique U فن مهارت
expertise U مهارت
technique U مهارت
dauber U نقاش بی مهارت
tactless U بی مهارت بی سلیقه
tactlessly U بی مهارت بی سلیقه
up one's alley <idiom> U مهارت درچیزی
qualification U کسب مهارت
skill learning U مهارت اموزی
natatorial skill U مهارت در شنا
human skill U مهارت انسانی
fine skill U مهارت فریف
seamanship U مهارت در دریانوردی
manual skill U مهارت دستی
skillful Šetc U با مهارت ماهرانه
expertness U خبرویت مهارت
skill level U پایه مهارت
wimp U آدم بی مهارت
jessy U آدم بی مهارت
craft U مهارت نیرنگ
jessie U آدم بی مهارت
weakling U آدم بی مهارت
cissy U آدم بی مهارت
crafts U مهارت نیرنگ
wet U آدم بی مهارت
weed U آدم بی مهارت
pussy [Am E] U آدم بی مهارت
milquetoast U آدم بی مهارت
weenie [Am E] U آدم بی مهارت
qualifies U کسب مهارت
softie/softy U آدم بی مهارت
qualification U مهارت فنی
wuss(y) U آدم بی مهارت
qualify U کسب مهارت
pantywaist [Am En] U آدم بی مهارت
mollycoddle U آدم بی مهارت
competence U مهارت فنی
motor skill U مهارت حرکتی
proficiency U مهارت تخصص
unskil U ناشی بی مهارت
sissy U آدم بی مهارت
versatility U روانی مهارت
salesmanship U مهارت در فروشندگی
tact U کاردانی مهارت
manipulation U انجام با مهارت
credential U مهارت فنی
sport skill U مهارت ورزشی
skill U مهارت فنی
combat proficiency U مهارت رزمی
fundamental skill U مهارت بنیادی
qualification U مهارت فنی
namby-pamby U آدم بی مهارت
brevet U درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
technomotorial skill U مهارت تکنیکی- حرکتی
seaman ship U مهارت در راندن قایق
sport skill pattern U الگوی مهارت ورزشی
surfmanship U مهارت در موج سواری
diplomatically U از روی مهارت و بصیرت
mastered U کسب مهارت کردن
masters U کسب مهارت کردن
spiller U خوش شانسی نه مهارت
sword play U مهارت در بکارگیری شمشیر
skill level U پایه مهارت فنی
qualification record U پرونده مهارت فنی
facileness U مهارت عدم ثبات
stickhandling U مهارت در استفاده از چوب
skill U مهارت عملی داشتن
expert badge U نشان مهارت در تیراندازی
qualification badge U نشان مهارت در تیراندازی
wonderwork U کار عجیب مهارت
master U کسب مهارت کردن
showboating U نمایش دادن مهارت
fine art U هر مهارت هنری وفریف
conveyancing U مدیریت از روی مهارت
techniques U اصول مهارت روش فنی
rates U میزان مهارت شدت تغییرات
to play a poor game U ناشی بودن مهارت نداشتن
technique U اصول مهارت روش فنی
quaint U از روی مهارت عجیب و جالب
ropemanship U مهارت دربندبازی یا بالارفتن از طناب
overmaster U مهارت کامل پیدا کردن در
rate U میزان مهارت شدت تغییرات
overwrought U تهیه شده ازروی مهارت
veteran skill U مهارت و کهنه کاری کارازمودگی
gymkhanas U مسابقه مهارت اتومبلرانی درمحوطه پارکینگ
to be out of one's depth U از توانایی و یا مهارت [کسی] خارج بودن
gymkhana U مسابقه مهارت اتومبلرانی درمحوطه پارکینگ
seed U رده بندی برحسب مهارت وقدرت
up one's street [British English] , down one's alley [American English] U مناسب ذوق وسلیقه [مهارت درچیزی ]
seeds U رده بندی برحسب مهارت وقدرت
syllogist U کسیکه مهارت درقیاس منطقی دار د
metrist U کسی که در متر کردن مهارت دارد
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
mallet goal U نمره دادن از صفر تا 01 به بازیگر به نسبت مهارت او
test examiner U مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
seaman's eye U دقت پیش بینی ملوانی مهارت دریایی
triple threat U بازیگری که مهارت در دویدن و پاس دادن و ضربه پا دارد
slugger U بوکسوری که بیشتر به قدرت خود اتکا دارد تا مهارت
he muddled through U بدون هیچ زرنگی یا مهارت بمقصود خود رسید
don't give up the day job <idiom> U [در مورد کاری خبره نبودن و ناتوانی انجام آن با مهارت]
to be unable to hold a candle to somebody <idiom> U در برابر کسی پائین رتبه بودن [در توانایی یا مهارت و غیره]
division police petty officer U درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
master at arms U درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com